ا یه چیزی، تو اون متنی که گذاشته بودی « مامان من مشاور میخوام» من تازه خوندمش واقعا شرمنده شدم از این که تازه اول راهم و تو دلم بعضی وقتا خالی میشه که با خیلی از دغدغه های فکری چطوری میتونم موفق بشم،ولی تو مشکلات سخت تری داشتی.بدون خدا دوست داشته که خوب شدی و میای و مقاله های خوب میزاری تا بجه هایی مثل من که این راه و نمیشناسیم از تجربیاتت استفاده کنیم و خیلی سردر گم نشیم
میدونی چیه من از سال دوم دبیرستان با امیر مسعودی و موسسه کنور آسان است آشنا شدم همون سالا بود که فک میکردم خوشبختی ینی این که این دی وی دیا رو داشته باشی و یتونی از یه جای خوب دربیای و با حرفایی که میزد بیشترشوق و ذوق پپیدا میکردم که بخرمشون ولی خوشحالم که تو این مرحله از زندگیم باهاشون آشنا نشدم تا استرس نداشتن دی وی دیا ناراحتم کنه. تا بدونم تلاشه که آدم و به موفقیت می رسونه نه این دی وی دیا.چون با گذشت زمان و استفاده کردن از تکنیکاشون که حداقل تو سوالایی که من حل میکردم جواب نمیداد، به خودم اومدم و بیخیال شدم
راستی مامان من میگه مشاور داشتن وقت تلف کردنه اگه میخوای بخونی خوب خودت برنامه بریز از یه جای شروع کن،چجوری قانعش کنم میخوام با مشاور برم جلو؟